LOVE

Lest

 چقدر سخته ببيني كسي رو كه دوست داري و حاضري جونتو براش بدي عاشق يه نفر ديگس.

+نوشته شده در دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت17:55توسط ...love... | |

 

به دادش رسيدم 

دلم رو رها كرد 

صداش كردم آروم 

رقيب رو صدا كرد

به پاش مينشستم 

خودش ديد كه خستم

ولي بي وفا باز

رها كرد دو دستم

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:,ساعت15:53توسط ...love... | |

چقدر خوش حال بود شيطان وقتي كه من ميوه ممنوعه را مي خوردم. نمي دانست كه تو گفته بودي از بين من و بهشت  يكي را انتخاب كن. 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1398برچسب:,ساعت18:52توسط ...love... | |

 

داخل ماشين نشسته بودم . پشت چراغ قرمز . دخترك فال فروشي را ديدم كه كنار همه ي ماشين ها مي آمد و مي خواست فال بفروشد. كسي از او فال نخريد . دلم براي او سوخت و من او را صدا زدم يك فال خريدم و 5 برابر قيمت يك فال را به او دادم. چراغ سبز شد ، حركت كردم و در يكجاي مناسب توقف كردم و فال را باز كردم تا بخوانم :

 

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب حُرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگی های من، تو با این جاده هم دستی
* تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی *
تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درا رو باز می زارم  

+نوشته شده در پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:59توسط ...love... | |